اثباتی که ریاست دفتر هماهنگی محیط مجازی کشوری و لشکری را نیز بهعهده دارد، در عین حال که مدل شورای عالی فضای مجازی را بینقص میداند، از نگاه رقابتی وزارت ارتباطات به این شورا انتقاد میکند و معتقد است باید برای جا افتادن این مدل مدیریتی، صبر کرد.
متن زیر ماحصل گفتوگویی با سردار اثباتی فرمانده قرارگاه سایبری ستاد کل نیروهای مسلح است، که از نظرتان میگذرد.
- سردار! با توجه به تأکید مقام معظم رهبری بر استراتژی "تهدید در برابر تهدید"، آیا کشورمان در عرصه سایبری در برابر حملات دشمنان از این استراتژی بهره برده است؟
معنای تهدید در مقابل تهدید، حمله نیست. یعنی نباید این موضوع اینگونه تعبیر شود که ما باید عین روشهای دشمن را پیاده کنیم؛ چون دشمن از یک موضع استکباری به مقوله سایبر و محیط مجازی نگاه میکند. آمریکاییها چند هفته پیش سندی در حوزه امنیتی سایبری ارائه کردند که چند اصل داشت؛ اما اولین اصل این بود که ما (آمریکاییها) باید حاکم مطلق عرصه سایبر باشیم.
با این نگاه استکباری، بهصورت طبیعی فرایندهایی طراحی میکنند که از جنس حمله و تخریب است. ولی ما چون از یک موضع منطقی و متکی بر آرمانهای عقلانیتمحور در حوزه فضای مجازی حضور داریم، نگاهمان ـ حداقل در این بخشی که من در آن مسئولیت دارم ـ اینگونه نیست.
من حدود دو سال پیش این مسئولیت را به عهده گرفتهام. از آن زمان در رصدی که در محیط داشتیم، متوجه شدیم یکی از تکهای اصلی دشمن علیه ارزشهای جمهوری اسلامی، در فضای سایبری است. ما برای تقابل به این نتیجه رسیدیم که بیشتر باید در حوزه مباحث ایجابی وارد عمل شویم. یعنی چون انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است، به جای اینکه به فکر تخریب، به معنای جنگ سختافزارانه باشیم، مبنای کار خود را این گذاشتهایم که در حوزه ایجابی در بعد فرهنگی، تبیینی و پارامترهای توصیفی و ارزشی حرکت کنیم.
حال اگر دشمن، فعالیت فرهنگی ما را مغایر منافع حیاتی خود میداند و آنرا تهدید و حمله اطلاق میکند، به همان خوی استکباری و مبانی غلطی که در حوزه سایبر گذاشته است، برمیگردد.
با توجه به اینکه انقلاب اسلامی تا کنون در هر حوزهای وارد شده، تعبیر تازهای ارائه کرده و در جنگ سخت نیز آنچه عامل پیروزی ما بهشمار میرفت، تغییر مبانی نگاه به دفاع بود، ما در تلاشیم که با محوریت نیروهای مسلح و سامانههای مرتبط به آن مانند بسیج، تعبیر تازهای را ارائه دهیم. ما به دنبال این هستیم که با یک نگاه حقطلبانه، آرمانی و عقلمدارانه مباحث را برای مخاطب تحلیل کنیم، و اجازه دهیم او خودش این را درک کند.
واقعیت این است که ما به لحاظ ارزیابی قدرت به معنای غربی در محیط مجازی، چندان قابل مقایسه با دشمن نیستیم، ولی به لحاظ قدرت معنایی، خود را صاحب حرف میدانیم، و روی این نقطه قوت خودمان که همان درک بالای مستضعفین، آشنایی مردم ایران با مفهوم جنگ نرم، و تهاجم فرهنگی است، تمرکز کردهایم.
* مدلهای امنیتی آمریکا مبتنی بر تهدید و تخریب است
- ظاهرا آمریکاییها اولین کشوری بودند که برای دفع حملات سایبری، قرارگاه سایبری تشکیل دادند. الگوی قرارگاه سایبری ما و آنان چه تفاوتهایی دارد؟
آمریکاییها قرارگاه تشکیل ندادهاند. آنها در حوزه امنیت خود در حوزه سایبری دو مدل را پیش میبرند؛ اول تشکیل وزارتخانههای امنیتی، و دوم سپردن ماموریت حفاظت از محیط سایبر به این وزارتخانهها. آنها در این حوزه سه وزارتخانه تشکیل دادهاند. این خیلی مهم است. چون آمریکاییها همیشه به این موضوع افتخار میکنند که ما "دولت کوچک" هستیم. پس نشان میدهند که امنیت در این حوزه برای آنها چقدر با اهمیت است. ضمن اینکه آنها در نیروهای مسلح خود "فرماندهی سایبری" تشکیل دادهاند.
وقتی شما از قرارگاه حرف میزنید یعنی آن ساختار موجود خود را حفظ کرده، اما مدل چینشها را عوض میکنید و یگانها و ردههای مختلف را تحت امر این قرارگاه قرار میدهید؛ اما آمریکاییها فرماندهی سایبری را به معنای تشکیل یک نیروی مستقل که خود میتواند تصمیمسازی و عملیات کند، را تشکیل دادهاند. این نیز به خوی استکباری که در ذات آنهاست برمیگردد. مدلهای امنیتی آنان نیز مبتنی بر تهدید و تخریب است.
در نقطه مقابل آنها ما دقیقا مبتنی بر تعامل و بسیج توان ملی عمل میکنیم؛ پس میتوانیم قرارگاهی عمل کنیم، و قرار نیست رفتاری غیر از رفتار عمومی ملت و امت داشته باشیم، و لذا همان را بسیج میکنیم. ما مدل قرارگاهی را انتخاب کردیم که این تفاوت ما با آمریکاییها در عرصه فضای مجازی است.
- با این تفاسیر شما بحث محتوا را مد نظر دارید تا مباحث فنی. ما چند سال پیش با یک کرم اینترنتی به نام استاکسنت مواجه شدیم که به تعبیر رئیس سازمان پدافند غیرعامل، اولین جنگ رسمی در حوزه سایبر بود؛ ما در این حوزه چه فعالیتی داشتهایم؟
شاید یکی از کارهایی با ورود افرادی مثل من و برادر عزیزمان سردار جلالی در حوزه ستاد کل به وجود آمده، تغییر ادبیات حاکم قبلی بود. پیش از این محیط سایبر و یا رسانههای نوین را به دو بخش سختافزار و نرمافزار تقسیم میکردند؛ لذا هم تحلیل رفتار دشمن مبتنی بر تحلیل رفتار سختافزاری و نرمافزاری بود، و هم برنامههای خود را بر این اساس طراحی میکردند. با راهاندازی قرارگاه پدافند غیرعامل سایبری توسط سردار جلالی ـ که کاری بسیار با ارزش و به نظر من یکی از نقاط کلیدی انقلاب اسلامی است ـ موضوع سختافزاری را نیز به عهده گرفتند. پس بهطور طبیعی وقتی تهدیدی را هم رصد و تحلیل میکنند، در محیط سختافزاری به آن نگاه میکنند.
بر این اساس ما یا باید همینکار را میکردیم و میگفتیم مدل تحلیلی ما همان سختافزار و نرمافزار است؛ و یا اینکه حرف تازهای میزدیم؛ یعنی جنگ حاکم بر محیط مجازی را با تعبیر دیگری دنبال میکردیم.
از نظر ما محیط مجازی شامل سه اصل سختافزار، نرمافزار و مغزافزار است. امروزه عامل تأثیرگذار بر محیط مجازی، "نگاه مغزافزاری" به قضیه است؛ یعنی هدفگذاریها، نوع پرداختهای به معنا و محتوا و نوع تحلیل معنایی که در این حوزه صورت میگیرد. آن چیزی که امروز در محیط مجازی در حال رشد است، موضوع مغزافزاری است، و اتفاقا آمریکاییها اصلا دوست ندارند کسی وارد این فضا شود؛ چون این عرصه را هم محیط انحصاری خود میدانند.
امروز در کشور دهها سازمان و ساختار در حوزه سختافزاری در حال فعالیت هستند؛ از مخابرات و وزارت اطلاعات و وزارت ارتباطات گرفته تا "فاوا"های نیروهای مسلح، که فعالیت این نهادها لازم است. اما در محیط مغزافزاری، مدیریت محتوا، خدمات و اپلیکیشنها، هیچ نهادی حضور ندارد، و این عرصه را کاملا خالی کردهایم. اولین فردی که این موضوع را تذکر دادند مقام معظم رهبری بودند که بیست و دو سه سال پیش فرمودند «اینترنت هم فرصت است و هم تهدید؛ و از امروز به فکر مدیریت این مسئله باشید.»
در اینترنت آن چیزی که میتواند به تهدید بدل شود، پیامسازی و مهندسی پیام است؛ بهعنوان مثال امکان ندارد شما چیزی را در گوگل جستوجو کنید، و او شما را مدیریت معنایی نکند.
میتوان ادعا کنم قرارگاه ما اولین جایی بود که این مسئله را در اولویت قرار داد، و اساس کار خود را بر این گذاشت که ما به جنگ برویم، و با مدیریت مغزافزاری حاکم بر محیط مجازی مقابله کنیم.
* داعش برخی مناطق را به وسیله «پیامک» تصرف کرد
با اشراف جریانات آمریکایی و اروپایی، از دل مدیریت مغزافزاری، داعش شکل گرفته است. آنها تئوری «موازنه وحشت» را مبنا قرار میدهند و اینگونه میشود که داعش برخی از مناطق را با پیامک تصرف کرد. یعنی به چند نفر پیامک زدند که ما داریم میآییم؛ و نهتنها مردم، بلکه نظامیان هم فرار کردند. موضوع موازنه وحشت، مدیریت مغزافزاری است و به سختافزار مربوط نمیشود.
درباره شخصیتهای مختلف هم ما با این مدیریت مغزافزاری در فضای مجازی مواجه هستیم؛ مثلا در ورزش با شخصیتهایی مثل «مسی» و «رونالدو» روبهرو هستیم، که با محیطهای صهیونیستی مرتبط هستند. این، همان مدیریت انسانها در حد میلیارد نفری است. صفحه آقای رونالدو در اینستاگرام 65 میلیون نفر بیننده دارد ـ در حالیکه بیش از 150 کشور دنیا زیر 65 میلیون نفر جمعیت دارند ـ حال در این شرایط، آیا این بازیکن یک سلطان واقعی است، یا آن رییس جمهوری که با رای مردم و برای چهار سال کشوری سهمیلیون نفری را مدیریت میکند؟
ما باید در حوزه فضای مجازی مدیریت «معنا»، «محتوا» و «خدمات» را انجام دهیم. امروزه هیچ پیامی را بدون ارائه خدمات نمیتوان معنا کرد. «وایبر» یعنی چه؟ وایبر یعنی مدیریت مغز ایرانی توسط خدمات مطلوب ایرانی. وایبر هیچ کار تازهای نکرده است؛ این برنامه در ابتدا خدماتی که جوانان ایرانی میخواستند را ارائه کرد، و اکنون با آن دارد مغزها را مدیریت میکند. دیگر قرار نیست مغزهای ما را بدزدند، و به آمریکا و اروپا ببرند. الان مغزهای ما را در خانههای خودمان مدیریت میکنند.
چند روز پیش جایی بودم که چند کودک میخواستند بازی رایانهای انجام دهند. دیدم دعا میکنند که «خدا کنه نیاد» پسر بزرگم گفت این بازی به شکل تصادفی یا تصویر زن را نمایش میدهد و یا تصویر مرد. و این بچهها چون من را میشناختند دعا میکردند تصویر آن زن نمایش داده نشود. این همان مدیریت مغزافزارانه است. آن بچهای که در سن شش سالگی برای اینکه راحتتر بازی کند، دعا میکند من حضور نداشته باشم، در سن 16 سالگی، در کف خیابان مقابل من میایستد.
نگاه ما به محیط مجازی اینجاست و از این میدان شروع کردیم. میدانی که هنوز همراه چندانی در آن نداریم، ولی مطمئنیم با آن قدرتی که نظام جمهوری اسلامی دارد خیلی زود در این عرصه هم عرض اندام خواهیم کرد. این مباحث تنها به اینترنت اختصاص ندارد، و ما به حوزه ماهواره، بازیهای رایانهای و تلفن همراه نیز وارد شدهایم.
ما در این قرارگاه به مباحث سختافزار ورود نمیکنیم، بلکه در محیط نرمافزار بهصورت نسبی وارد میشویم. در بعضی از برنامهها، محتوا و خدمات متصل به بخش نرمافزار است، که در این بخش وارد میشویم. در بخش مغزافزار نیز رسما خود را مسئول میدانیم.
* آمریکاییها بهدنبال مدیریت اطلاعات در دهه آینده هستند/ آنها از نزدیکترین متحدان خود جاسوسی میکنند
- با توجه به انتشار اخبار مختلفی درباره دزدی اطلاعات در فضای مجازی از سوی دشمنان؛ در زمینه اپلیکیشنهای موبایلی همیشه این سؤال مطرح است که اطلاعات خانوادگی و دوستانه ما به چه درد آنها میخورد؟ پاسخ شما به این سوأل چیست؟
تنها قدرتهایی میتوانند به تمدن تبدیل شوند که یک عنصر بنیادین خلقِ قدرت داشته باشند. به عنوان مثال؛ من اعتقاد دارم آمریکا محصول نفت است. آن عنصر ذاتی و حیاتی که ابرقدرتی آمریکا را از جنگ جهانی دوم به بعد تثبیت کرد، نفت است. کاری که آمریکاییها توانستند انجام دهند این بود که مدیریت جهانی نفت را چه مستقیم و چه غیر مستقیم به عهده گرفتند. در گذشته نیز عناصری همچون جمعیت، سلاح، و آرایش دفاعی باعث میشد بتوان دنیا را با آنها کنترل کنند.
سوال اساسی این است که عنصر حیاتی جهان آینده چیست که دست هر کسی باشد، دنیا را کنترل خواهد کرد؟ من معتقدم این عنصرِ اساسی، «اطلاعات» است. امروزه ارزش اطلاعات از هرچیزی در دنیا بالاتر است. اطلاعات دو وجه دارد؛ یک وجه کمّی، و دیگری وجه کیفی؛ ما باید هر دوی آن را داشته باشیم تا صاحب قدرت شویم.
این چیزی است که آمریکاییها خوب فهمیدهاند و بهدنبال مدیریت اطلاعات در دهه آینده هستند. یعنی در حالی که پیش از این مدل مدیریتیشان تسلط بر صنعت بود، امروز چندان برایشان مهم نیست که چینیها هم وارد صنعت سختافزاری و نرمافزاری شدهاند. هرچند که با صرف هزینههای هنگفت آن محیط را هم مدیریت میکنند، اما برای آن خط قرمز تعیین نمیکنند. البته امروزه در موضوع اطلاعات خط قرمز تعیین کردهاند. آمریکاییها امروز از رفقای گرمابه و گلستان خود مثل آلمان، فرانسه و رژیم صهیونیستی نیز جاسوسی میکنند؛ و این جاسوسی به معنای مدیریت اطلاعات است.
کاری که آمریکاییها در این حوزه انجام میدهند، دو هدف خیلی روشن دارد؛ اول اینکه بالاترین قدرت جمعآوری اطلاعات در دنیا شوند؛ و دوم اینکه مکانیزمهای تحلیل و برآوردهای اطلاعاتی را در انحصار خود بگیرند. با این تفاسیر، موضوعی که باید به آن بپردازیم این است که کلید اینترنت دست کیست؟ تنها کسی که در دنیا کلید اینترنت را در اختیار دارد رئیس جمهور آمریکا است.
در موضوع گرفتن اطلاعات از «سونی پیکچرز» توسط کره شمالی، اتفاق عجیبی افتاد، و آمریکاییها برای اولینبار رسماً اینترنت این کشور را قطع کردند. این اتفاق همان مدیریت اطلاعات است که اگر قرار است کشوری بیاید و منابع اطلاعاتی آمریکا را کشف کند، آمریکاییها اصلا نمیخواهند آن کشور وجود داشته باشد!
امروز ما خبر داریم که آمریکاییها در حوزه تحلیل و کاوش پیامها فعالیت میکنند. آنها امروز دادهکاوی (Data Mining) را مطرح کردهاند که به معنای کشف روباتیک پیام از اطلاعات است. الان نظامهای روباتیک و نرمافزارهای پیچیدهای که ساختهاند به شکل سیستماتیک اطلاعات را دستهبندی و تحلیل و بروندادها را در اختیار مسئولین قرار میدهد.
آمریکاییها سه مرکز بسیار بزرگ و وسیع در موضوع جمعآوری اطلاعات ساختهاند که خود نیز به آن اذعان دارند. وظیفه این مراکز این است که اطلاعات دنیا را از طریق اپلیکیشنها و خدماتی که ارائه میدهند، رصد میکنند.
* سرقت اطلاعات؛ خدمتی که «وایبر» به دشمنان ارائه میدهد
- این جمعآوری دادهها و اطلاعات فردی، برای آنان چه اهمیتی دارد؟
سامانه روباتیک تحلیلگر به اطلاعات نوین احتیاج دارد، پس منابع کشف، جذب و ارسال آن مهم است. فضاهایی مثل وایبر و سایر پیامرسانهای موبایلی همین هدف جذب و پمپاژ اطلاعات به سامانههای تحلیلی آمریکاییها را دنبال میکنند.
ضمن اینکه باید بدانیم وقتی از اطلاعات حرف میزنیم، وزن آن را تحلیل، تعیین میکند؛ ممکن است چیزی برای من و شما خیلی ساده باشد، ولی برای آمریکاییها گنج باشد.
چندی پیش منزل یکی از آشنایان دعوت بودم. بچهها داشتند با کنسول ایکسباکس (x-box)بازی میکردند. من سعی میکردم جلوی دوربین این کنسول بازی نباشم. صاحبخانه پرسید برای چه اینکار را میکنم. جواب دادم برای امنیت خود شما. امروز آمریکاییها تمام اطلاعات من را در اختیار دارند. الان وقتی شما ایکسباکس را روشن میکنید، آنها من را در خانهی شما رصد میکنند و فردا اسم شما وارد لیستی میشود که با من در ارتباط هستند.
* تمامی اطلاعات «وایبر» در اختیار رژیم صهیونیستی قرار میگیرد
درباره وایبر، فرقی نمیکند که سازنده این پیامرسانه اسرائیلی باشد یا نباشد؛ همه اطلاعات این برنامه به سرزمینهای اشغالی میرود. کما اینکه اطلاعات برنامه «ویچت» هم که چینی بود، بهدست چینیها نمیرسید. امروز چینیها وایبر را خریدهاند؛ اما در معادله اطلاعاتی هیچ فرقی نمیکند. چون استراتژی، استراتژی جمعآوری اطلاعات توسط آمریکاییهاست.
آنها زمانی با کشتیها بَرده میبردند، بعد مجسمههای قدیمی را بردند و با آن تمدن ساختند، و امروز هم با اطلاعات ما تمدن میسازند. این موضوع هم مربوط میشود به همان بحث مدیریت مغزافزاری جریان اطلاعات که امروز شرط و اصل است، و متاسفانه ما آنجا حضور نداریم؛ در حالیکه ما باید آنجا باشیم. چون علم و کشف علم هدیهای الهی به مسلمین است. ما هم وظیفه داریم آن میزانی که خدا مقدر فرموده را کشف کنیم. این درحالی است که ما همه چیز را به دشمن میدهیم.